موفقیت ، امید ، سرگرمی

...این وبلاگ سعی داره تا با ارئه راهکارهای زیبا شما را به زندگی خوب دعوت کنه ...

 

عجیب ولی واقعی
مردم ایران باستان چه کتاب هایی می خواندند ؟
اجــــــداد شـــاهنامه :
شاید برایتان عجیب باشد ! ولی عامل اصلی و دلیل پیدایش بسیاری از سبک های ادبی و هنری و آثار جاودان فرهنگی همچون شاهنامه به عصر تمدن های پیش از آریایی در فلات ایران باز می گردد ؛ یعنی دوران اسطوره ها و افسانه ها و حکایت های شفاهی که سینه به سینه از قومی به قوم دیگر و از تمدنی به تمدن دیگر منتقل شده تا به دوران مادها و سپس هخامنشیان و ساسانیان رسیده است . در این مطلب نگاهی داریم به مهمترین آثار مکتوب ایران زمین .
قسمت دوم و پایانی :
خسرو انوشیروان و ادبیات کتبی :
بیشترین تلاشها در دوره ساسانیان برای جمع آوری و مکتوب کردن آثار ادبی نویسندگان و همچنین آثار دیگر زبان ها در دوره پادشاهی انوشیروان صورت پذیرفت . در این دوره با گسترش جندی شاپور در نزدیکی اهواز کنونی و تبدیل آن به یک دانشگاه بین المللی و پایگاهی جهت اجتماع دانشمندان هندی ، یونانی و ایرانی ، راه بررای آشنایی ایرانیان با آثار فلاسفه ای مانند افلاطون ، ارسطو و همچنین پیشرفت علمی مانند پزشکی ، نجوم و ریاضیات و داروسازی هموار شد . جمع آوری کتب مختلف و ترجمه آنها به زبان پهلوی از جمله اقدامات مهم ادبی و علمی در رمان ساسانیان بود . . .

+نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:0توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی
مردم ایران باستان چه کتاب هایی می خواندند ؟
اجــــــداد شـــاهنامه :
شاید برایتان عجیب باشد ! ولی عامل اصلی و دلیل پیدایش بسیاری از سبک های ادبی و هنری و آثار جاودان فرهنگی همچون شاهنامه به عصر تمدن های پیش از آریایی در فلات ایران باز می گردد ؛ یعنی دوران اسطوره ها و افسانه ها و حکایت های شفاهی که سینه به سینه از قومی به قوم دیگر و از تمدنی به تمدن دیگر منتقل شده تا به دوران مادها و سپس هخامنشیان و ساسانیان رسیده است . در این مطلب نگاهی داریم به مهمترین آثار مکتوب ایران زمین .
قسمت اول :
گوسان ، داستان سرای اشکانی :
سنت داستان سرایی و نقل حکایات قدیمی در دوره اشکانیان توسط گروهی به نام « گوسان » انجام میشد . گوسان ها در واقع ، نوازندگانی بودند که داستان ها ، حکایات ، شرح پیروزی ها و مرثیه ها را در مجالس شادی و سوگواری به همراه موسیقی و شعر خوانی بازگو می کردند . بسیاری از این حکایات از جمله داستان « یادگار زریران » یا داستان « درخت آسوریک » که از کتاب های دوره ساسانی به جای مانده است اما بسیاری اصل آن را مربوط به دوران اشکانی می دانند از جمله همین روایات شفاهی است که بعدها به صورت مکتوب در آمدند .
داستان گویان باستان :
سنت گوسان های اشکانی در دوره ساسانیان به عهده گروهی به نام « خنیاگران » محول شد که علاوه بر داستان گویان و نوازندگان شامل دبیران و پزشکان هم می شدند . از معروف ترین خنیاگران دوره ساسانی باید از « باربد » نوازنده ، خواننده ، موسیقی دان و داستان سرای دوره خسرو پرویز نام برد . خسرو پرویز آن چنان به اسب خود شبدیز علاقه داشت که سوگند خورده بود هر کس خبر مرگ اسب را برایش بیاورد ، جان خود را از دست خواهد داد . باربد با سرودن شعری لطیف واقعه را پیش می برد که خسرو پرویز بی اختیار به زبان می آورد : « گویی شبدیز مرده است » . در شاهنامه ، نقش این خنیاگران را فردوسی به شخصیتی به نام دهقان می دهد ، یعنی داستان سرایی که بازگو کننده حماسه های باستانی است . نقالان و پرده خوان ها و باخشی های ترکمن و عاشیق های آذربایجان و لولیان بازمانده های سنتی همین خنیاگران دوره ساسانی و گوسان های پارتی هستند .
عزیزان خسته نباشید ، تا قسمت بعد ...

+نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:54توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی - کوتاه ولی خواندنی 
روسای جمهور پیشین آمریکا هر کدام عادات خاصی داشتند که امروز باورشان برای خیلی از مردم غیر ممکن است .
دست به قلمش باید خوب باشد
رئیس جمهور سیاه پوست که همین جوری قیافه اش تا مدت ها برای مردم دنیا جای سوال داشت هنوز برای خیلی ها پر از رمز و راز است ، به خصوص آن موقع هایی که قرار است یک قانون خاص را امضا کند . باراک اوباما با دست چپ قلمی را بر می دارد . امضایی می کند و قلم را روی میز می گذارد . بعد دوباره با قلمی دیگر یک امضای دیگر و این داستان همینطور ادامه دارد . این صحنه عجیب ترین چیزی است که خیلی ها از او به یاد دارند و آن را به حساب وسواس یا عادات خاص آقای رئیس جمهور گذاشتند اما جریان از این قرار است که این کار همه رئیس جمهوریهای آمریکا در سال های گذشته است . حتی می گویند زمانی سال 1964 میلادی آمریکا رئیس جمهوری داشته به اسم لیندون جانسون که برای امضای قانون برابر حقوق شهروندی سیاه پوست ها با سفیدها از 75 قلم مختلف استفاده کرده . این رسم عجیب را هم فرانکلین روزولت ، رئیس جمهور مشهور آمریکا به یادگار گذاشته . البته امضا کردن قوانین با قلم های مختلف هیچ معنای خاص در کاخ سفید نمی دهد . روزولت فقط با این کار می خواست کمی کلکسیونرهای دنیا را سر کیف بیاورد . آخر آقای رئیس جمهور معتقد بود امضای یک قانون خاص در کشورش ارزش تاریخی زیادی دارد و باید دیگران هم در آن سهیم باشند ، بنابراین با زیاد کردن تعداد قلم ها و امضاهای پشت سرهم با هرکدامشان می شود یک یادگاری به دوستان و آشنایان داد .
همه رقم شغلی داشتند
همه روسای جمهور آمریکا قبل از اینکه وارد کاخ سفید شوند دکتر و مهندس نبودند . خیلی هایشان حتی نماینده کنگره هم نبودند . بعضی از آنها حتی قبل از اینکه به کاخ سفید پا بگذارند و پشت میز بیضی شکل اتاقشان قاون صادر کنند و لایحه به کنگره بفرستند یک شغل معمولی داشتند . حتی خیلی پایین تر از آنچه مردم باورشان شود . مثلا ً لیندون جانسون که در دهه 60 میلادی رئیس جمهور شده بود قبل از اینکه پایش به کاخ سفید باز شود یک زباله جمع کن بود و شب ها باید آشغال ها را از توی خیابون ها برمی داشت . البته آقای رئیس جمهور قبل از این شغل های دربانی ، واکس زنی و شست و شوی ظروف توی رستوران ها را هم تجربه کرده بود . جیمز گارفیلد هم یک چنین وضعی داشته . او هم زمانی نجاری می کرده و برای مردم قایق می ساخته ، مدتی هم توی یک رستوران ظرفشویی می کرده ، البته ظرفشویی شغل جرالد فورد و رونالد ریگان هم بوده و هر کدامشان زمانی توی این کار دستی بر آتش داشتند . بماند که جرالد فورد به غیر از ظرفشویی و خشک کردن آنها زمان زیادی هم باغبانی و آشپزی می کرد و مدتی هم مربیگری فوتبال و بوکس .
با اجنه زیاد سر و کار دارند
همین چند وقت پیش بود که یک شرکت مطبوعاتی وابسته به نیویورک تایمز با مقاله ای عجیب از راز بزرگ 2 ، 3 تا از رئیس جمهوری های سابق آمریکا و عادات عجیب آنها پرده برداشت . نویسنده مقاله که باب وو دوارد از روزنامه نگارهای مشهور آمریکایی است مدعی شده بود که 3 نفر از رئیس جمهوری های آمریکا در زمان ریاست شان خیلی سعی داشتند یک جورهایی با اشباح و اجنه ارتباط بگیرند و برای رسیدن به این خواسته هایشان هم دست به هر کاری می زدند . اولین آنها بیل کیلنتون همسر خانم هیلاری کلینتون وزیر فعلی امور خارجه آمریکاست که برای رسیدن به کاخ سفید مدت ها همسرش را به جلسه های احضار روح و ... می فرستاده . به ادعای وودوارد ، هیلاری کیلنتون آن زمان سعی داشت با کسی که ادعا می کرد در زمینه های ارواح مردگان تحقیق و مطالعه دارد ارتباط بگیرد و بوسیله او با ارواح ماهاتما گاندی ، روزولت و ... حرف بزند و از آنها برای موفقیت شوهرش کمک بگیرد . البته بعدها هیلاری زد زیر همه چیز و گفت که فقط از سر کنجکاوی دنبال این حرف ها بوده و هیچ ربطی به انتخاب شوهرش نداشته ، رونالد ریگان هم از کسانی است که می گویند از یک مشاور منجم استفاده می کرده . گویا آقای رئیس جمهور عادت داشته قبل از انجام هر کار مهمی با ستاره شناسی و طالع بینی بخت خودش را محک بزند . اما این وسط جرج واشنگتن از همه بیشتر به ارواح اعتقاد داشت ؛ آن قدر که توی دست نوشته هایش هم ردی از این اعتقادات عجیب پیدا کرده اند . گویا آقای رئیس جمهور گاهی ادعا می کرده که اشباح توی خانه و زندگی شان آمده اند و می خواهند با او ارتباط بگیرند .
عادت های عجیب زیادی دارند
شاهان قاجار ایران معروفند به دلخوشی های عجیب و غریبشان ؛ به اینکه یکی عاشق سینما و عکاسی بود و آن یکی عاشق حرمسرای عریض و طویلش . اما این وسط علاقه مندی های رئیس جمهوری های آمریکا هم دست کمی از شاهان قجری ما ندارد . مثلا ً کوئنسی آدامز که طی سالهای 1825 تا 1829 میلادی رئیس جمهور آمریکا بود ، عادت داشت هر روز صبح توی رودخانه بوتومیک واشنگتن شنا کند . جورج واشنگتن ، جان آدامز و توماس جفرسون عاشق تیله بازی بودند و مجموعه ای از تیله های بزرگ و کوچک توی اتاق خوابشان داشتند که فقط بعد از مرگشان دیگران از آن باخبر شدند . جورج بوش پسر و مجموعه ای از توپ های بیس بالش هم معروفند .
تیپ و قیافه هم مهم است
خیلی وقت ها باراک اوباما و همسرش میشله به کاخ سفید رسیدند گفتند که ظاهر و تناسب اندام زن و شوهررمز موفقیتشان بوده ، آخر اوباما در مقایسه با مک کین نامزد رقیب جمهوریخواه او قد و قامت خوبی داشت و برای جمع کردن رای مردم از شانس بیشتری برخوردار بود . حتی خیلی ها میشله را هم در موفقیت اوباما دخیل کرده اند و توجه او به حفظ ظاهر و اهمیتی را که او به تغذیه اش می داد بهانه پیروزی اوباما دانستند . البته اوباما تنها رئیس جمهور خوش قد و قامت آمریکا نیست . آبراهام لینکلن ، رئیس جمهوری که در قرن 19 برآمریکایی ها ریاست می کرد قدی حدود 193 سانتی متر داشت و شکمی 6 تیکه که از این نظر بلند قدترین رئیس جمهور آمریکا است . جیمز مادیسون با وزن 45 کیلوگرم و قد 163 سانتی متر نحیف ترینشان است ، سنگین ترینشان ویلیام تاخت با 136 کیلوگرم ، رونالد ریگان هم با 69 سال سن پیرترینشان بود و جان اف کندی با 43 سال سن جوان ترینشان بود .
بدون سگ که راهشان نمی دهند
اصلا ً فرقی ندارد که کدامشان انتخاب می شوند . طبق یک رسم دیرینه در آمریکا هر رئیس جمهوری بعد از رسیدن به کاخ سفید قبل از هر گونه تغییری در کابینه و انتخاب معاون هایش باید سگش را برای ورود به کاخ سفید انتخاب کند .
کاخشان خواهان زیادی دارد
کاخ سفید مقصد آخر نامزدهای هر دوره ریاست جمهوری آمریکا فقط به سفیدی معروف نیست . یک بنای 6 طبقه با 132 اتاق 32 حمام و دستشویی 7 راه پله جدا از هم و 3 آسانسور . سوای زمین های بازی تنیس ، دو و پیاده روی ، گلف ، اتاق بیلیارد و بولینگ و ... با 412 در و 147 پنجره ! روزی 6 هزار بازدید کننده دارد و چیزی حدود 65 هزار برگه نامه به آنجا می رسد که از میان آنها فقط 10 تا از نامه ها را رئیس جمهور می خواند . روزی متوسط 3500 تماس تلفنی با کاخ گرفته می شود ، 1000 نمابر و حدود صد هزار ایمیل ....
 
امیدوارم لذت کافی را برده باشید .

+نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:50توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی
معروف ترین القاب ایرانیان چه بود ؟
ملقب به ...
شاهنشاه :
شاید وقتی داریوش کتیبه معروفش را می نوشت ، اولین نفری بود که خودش را مفتخر به لقب شاهنشاهی می کرد . بعد از سقوط هخامنشیان و در دوره سلوکیان عنوان پر طمطراق شاهنشاه به کسی داده نشده ، زیرا یونانیان همیشه شاهنشاه را شاه ایران می دانستند . تا اینکه در دوره اشکانی مهرداد دوم برای اولین بار لقب شاهنشاه را دوباره زنده کرد . شاهنشاه در شکل ایران زمین آن زمان که هر ساتراپ ها بود . در زمان ساسانیان هم با وجود از بین بردن حکومت ملوک الطوایفی اشکانی ، عنوان شاهنشاه برای برخی شاهان ساسانی مثل انوشیروان و خسرو پرویز وجود داشت . ولی بعد از مدتی لقب شاهنشاه عملا ً فراموش شد و اولین کسی که این عنوان را بر خود گذاشت محمدرضا پهلوی بود که با مقایسه مختصات ایرن دوران او و پیشینیانش این لقب بسیار اشتباه به نظر می رسید .
میرزا :
مخفف امیر زاده است که اول لقب شاهزادگان بود و بعد لقبی برای سردار زادگان شد . میرزا اوایل امیرزا گفته می شد که در طول زمان الفش حذف شد و میرزایش ماند . میرزا وقتی در انتهای نام کسی می آمد به این معنی بود که او از یک خانواده با اصل و نسب است . یکی از معروفترین میرزاها ، عباس میرزای ولیعهد بود .
اعتماد الدوله یا صدر اعظم :
پادشاهان ایرانی اغلب همه کارهای مربوط به مملکت داری شان را به دوش صدر اعظمشان می انداختند . لقب اعتماد الدوله یا مترادف صدر اعظم در واقع همان نفر دوم کشور پس از شاه بود که اختیارات فراوانی داشت . کسی که این لقب را داشت گاه وزیری بی نهایت قدرتمند می شد مثل : بزرگمهر ، خواجه نظام الملک یا امیر کبیر گاه وزیری بی کفایت می شد ، مثل : آقا خان نوری ، حاجی میزرا آقاسی . در کل صدراعظم به خصوص در یکی دو قرن اخیر به جز لقب ، پست بسیار مهمی بود که در تاریخ ایران نقش بسیار مهمی داشت .
قزلباش :
قزلباش پیش از آنکه تبدیل به ستون اصلی ارتش ایران در زمان صفویان شود برای خودش لقبی خاص بود و هویتی ویژه داشت . این واژه در ترکستان شرقی اشاره به شیعیان و در آسیای شرقی به معنوی علویان بود . در بین عثمانی ها قزلباش به معنی یک فرقه ی مخفی بود ، در بین روس ها و ونیزی ها مترادف ایرانی بود و تاتاری های اطراف رود ولگا به تاجرهای زرنگ می گفتند . از این شواهد مشخص است که قزلباش با هویت ایرانی و شیعی در آمیخته بودند . با این حال ابتدا قزلباشان ، قبایل جنگاور ترکمانی بود که در جریان مهاجرت از شامات به آذربایجان مرید جریان صوفی گری شیخ صفی و جانشینانش شدند . واژه قزلباش از دو واژه ترکی « قزل » به معنی سرخ و « باش » به معنی سر است که توسط نواده شیخ صفی ، شیخ حیدر پس از خوابی که دیده بود برای مریدان خود انتخاب شد .
فرمانفرما :
از آن دست لقب های خانوادگی بود که فقط در دوره قاجار متداول شد . اولین کسی که ملقب به این لقب شد فیروز میرزا ، پسر عباس میرزای معروف ، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار بود . از آنجا که لقب گرفتن و لقب دادن در دوره قاجار به شدت افسار گسیخته شده بود ، فرمانفرما در خاندان فیروز میرزا که در واقع پسر عموهای شاهان قاجار می شدند موروثی شد . معروف ترین آنها عبدالحسین میرزای فرمانفرماست که در کنار ناصر الدین شاه و شاپور ، ریپورتر که جاسوس معروف انگلیسی هندی ، ایرانی ! بود تنها ایرانیانی هستند که نشان « بند جوراب » از ملکه انگلیس دریافت کردند . فرمانفرماها بر خلاف دیگر خانواده های اشرافی در ایران به شدت نسبت به آداب و تربیت اشرافی نشان خانوادگی هم برای خودشان طراحی کرده بودند . نوع زندگی آنها طوری بود که اشراف اصیل اروپا با آنان ارتباط خانوادگی داشتند و در مهمانی هایشان از آنان دعوت می کردند . فرمانفرماها شاید اولین خانواده واقعی اشرافی در ایران به معنای کلاسیک آن بودند .
پهلوان :
این یکی از مردمی ترین لقب هایی است که در این فهرست وجود دارد . البته سابقه و قدمت آن عملا ً به اساطیر می رسد ، ولی خب این لقب به بعضی مردمان با شرایطی خاص هم داده می شد . واژه پهلوان از ترکیب « پهلو » و « ان » بود . و چیزی شبیه شوالیه های اروپایی . پس پهلوان کسی بود که جوانمرد ، رشید و ... باشد . هر چند که بعد از اسلام گروهی عیاران را نماینده آنان می شمردند ولی این اشتباه است چون عیاران اگرچه هدفی درست یعنی کمک به نیازمندان در مقابل ظالمان را داشتند ؛ اما روش آنها دزدی بود ، راهی که پهلوانان هرگز به آن نمی رفتند . در قرون گذشته پهلوانی و پهلوان لقبی بود که اگر چه بازوبند رسمی آن در یک مسابقه کشتی توسط شاه به برنده اعطا می شد اما بیش از هر چیز این انتخاب ، انتخاب مردمی بود . و مثالش پهلوان تختی ...
ملک الشعرا :
این همه لقب اشرافی ، یک بار هم لقب ادبی و هنری ! این لقب مستقیم از طرف شاه به شاعر اول کشور هدیه می شد . در زمان قاجار رسم بود که هر از چندی همه شعرا دور شاه جمع شوند و قصیده ای مثنوی ملی میهنی یا شعری در رثای شخص شاه بخوانند که طی این مراسم با نظر شاه یکی از شاعران به مقام بلند ملک الشعرا نایل می آمد . البته در ایران عنوان ملک الشعرای آستان قدس رضوی هم از گذشته وجود داشته که طبق همین روال اعطا می شد ، منتهی اشعار ان در رثای امام هشتم شیعیان ، امام رضا ( ع ) سروده می شد . یکی از معروفترین ملک الشعراهای قاجار ، ملک الشعرا بهار بود که این لقب را از پدرش به ارث برده بود .
مستوفی :
در یک کلام تمام حساب و کتاب شاه و مملکت زیر دستش بود . البته این لقب گاهی پسوند و پیشوند مختلف هم می گرفت ، مثل وقتی مستوفی الممالک می شد که پستی مشابه وزیر کشور داشت ؛ البته فقط با دخالت در امور مالی ! پیشینه « مستوفی » مثل خیلی از عناوین دیگر به دوران خواجه نظام الملک می رسد اما در هر سلسله هم معمولا ً اصلاحاتی روی کار مستوفیان آن زمان بود. جالب است که اکثر مستوفیان اهل تفرش ، آشتیان و گرگان بودند .
کلانتر :
لقب کلانتر که البته تا پیش از صفویه « رئیس » نامیده می شد . مخصوص کسی بود که از طرف حکومت نماینده رسمی یک صنف یا منطقه شهری بود . اینکه قدرت کلانترها چقدر بود بستگی به توانایی های شخصی خودشان داشت ؛ وگرنه لقب آنها قدرت چندانی برایشان نمی آورد چون این پست نزد شاه چندان ارزشی نداشت . از معروفترین کلانترها ، حاج ابراهیم کلانتر است که در زمان جنگ های معروف لطفعلی خان زند و آقا محمد خان قاجار ، کلانتر بعضی محلات شیراز بود و با سر و زبان خودش توانست قدرتی بهم بزند و لطفعلی خان را به شیراز راه ندهد تا آغا محمد خان سرانجام شکستش بدهد و آنچه بر ایران بود که نباید برود !
واقعا ً خسته نباشید ، در شماره ی بعدی القاب اروپایی را مورد بحث خواهیم داد ، اونم شیرینه ، پس منتظر باشید .
  

+نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:36توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی
همونطور که قولش رو داده بودم این هفته سراغ القاب اروپایی رفتم...
اشراف در قرون وسطی چطور همدیگر را صدا می زدند ؟
سر sir :
لقب سر در گذشته مانند امروز مستقیما ً توسط ملکه یا شاه به افرادی که خدمات یا کار خاص و مهمی انجام داده اند اهدا می شد . در گذشته معمولا ً شوالیه ها یا بارون ها این لقب را دریافت می کردند اما امروز این لقب را به افراد عادی از خواننده های موسیقی ( پل مک کارتنی ) تا مربی های فوتبال ( الکس فرگوسن ) هم داده اند .
شوالیه :
لقب شوالیه معمولا ً به افراد شجاع ، نترس و البته با خصلت های نیکوی اخلاقی و جوانمردی داده می شد . این لقب اشرافی نبود ولی زمانی که به یکی از اشراف داده می شد لقبی اشرافی تلقی می شد . لقب شوالیه توسط شاه یا ملکه به افراد اعطا می شد و لقبی بسیار ارزشمند بود چون شوالیه ها در اروپا افراد بسیار محترمی بودند که از طرف کلیسا هم تایید می شدند . تعداد شوالیه ها از زمان آغاز جنگ های صلیبی به شدت زیاد شد زیرا کلیسا به کسانی که برای نبرد به سرزمین های مقدس می رفتند ؛ لقب شوالیه اهدا می کرد .
پرنس و پرنسس :
این لقب را به معنای لغوی مرسوم غلط آن با شاهزاده یعنی فرزند شاه اشتباه نگیر ید. پرنس یک لقب اشرافی بود مثل باقی عناو ین اشرافی که زمانی که شاه می خواست شخصی را حاکم بخشی از کشورش بکند به او لقب پرنس آن منطقه را می داد ؛ مثلا ً پرنس ولز . این عنوان هرگز به معنای جانشینی شاه نبود و نیست . البته ممکن بود جانشین یا همان ولیعهد شاه پرنس هم باشد اما هیچ الزامی وجود نداشت . البته هنوز در متون فارسی به جای پرنس از کلمه شاهزاده استفاده می کنند که از همان غلط های مصطلح رایج است .
کنت و کنتس :
از آن دست لقب های عجیب و غر یب بود ! ریشه اش در زبان لاتین به معنای همنشین یا هم پیمان است . در واقع این لقب قدیمی که ریشه اش برخلاف بقیه به امپراتوری روم می رسد ، به اشرافی که شاید نوعی دستیار یا مشاور یا چیزی شبیه آن برای امپراتور روم بودند ، اعطا می شد . کنت از آن لقب هایی است که صرفا ً مربوط به اشراف می شد ه و با جنگ و خونر یزی به دست نمی آمده بعد از فروپاشی امپراتوری روم هم این لقب همین طور ارثی روی باقی کنت ها باقی ماند ه است . مشابه این لقب در انگلیسی « ارل » است .
شاه و ملکه :
معنی اش که مشخص است . شاه ، حاکم رسمی یک کشور بود که به صورت مادام العمر بر یک سرزمین حکومت می کرد و معمولا ً منصبش را از کسی به ارث می برد و به کس دیگری ارث می داد . ملکه هم همسر شاه بود . شاه ها همیشه قدرت اول کشور نبودند ؛ اما در طول تار یخ معمولا ً آنها مقام رسمی برای پاسخگویی به اتفاقات مختلف بودند . در اروپای قرون وسطی تا پیش از شارلمانی ، عملا ً شاه نیرومندی وجود نداشت و آنچه از تعر یف پادشاه قدرتمند در ذهن همه بود ، خاطره امپراتوران روم یا آتیلای خونخوار بود . اما پس از شارلمانی کم کم با اتحاد دوک نشین ها ، فئودال ها و قلعه ها زیر یک پرچم ، معنای اقتدار شاهانه برای مردم اروپایی تازه شد . در آن زمان سرزمین های زیر سلطه شارلمانی نظم تازه ای گرفتند و روابط بازرگانی با شرق و خلیفه قدرتمند اعراب ، هارون الرشید ایجاد شد و ثروت و رفاه جدید به اروپا آمد ؛ اما با مرگ شارلمانی همه چیز دوباره تمام شد . کلیسا دوباره قدرت را به دست گرفت و سالهای تاریک اروپا آغاز شد تا اینکه پس از قرن 13 و 14 میلادی یعنی مدتی پس از شکست اروپاییان در جنگ های صلیبی کم کم سر و کله شاهان قدرتمند اروپایی پیدا شد .
جنتلمن یا نجیب زاده :
خیلی کاربرد خاصی نداشت ! صرفا ً برای کسانی بود که نسب خود را حفظ کرده بودند و مثلا ً اصالت نژادی داشتند . بعضی ها هم به این رتبه نائل می آمدند ؛ یعنی خودشان خانواده اصیلی نداشتند اما به خاطر خدمات شایان توجهی که به ملت یا دربار کرده بودند توسط ملکه محترم به این لقب مفتخر می شدند ، که البته تعداد این افرا کم نبود و و یلیام شکسپیر هم معرف یکی از این جنتلمن هاست .
امپراتور و امپراتریس :
اولین کسی که در تاریخ عنوان امپراتور را داشت ، اوکتاو یوس آگوستوس ، فرزند خوانده ژولیوس سزار بود که با از بین بردن اتحاد مارک آنتونی و کلئو پاترا به فرمانروایی مطلق روم رسید . اروپایی ها پس از سقوط امپراتوری روم ، دیگر امپراتور نداشتند تا اینکه سر و کله امپراتوری مسیحی روم ها پیدا شد که البته به جز 3 ، 4 نفر از آنها بقیه خیلی نشانی از امپراتوری نبرده بودند . اصولا ً امپراتوری یعنی کسی که دامنه حکومتش عالمگیر شود و در مورد امپراتوران مقدس این قضیه زیاد صدق نمی کند . در واقع تا زمانیکه اسپانیایی ها و بعد هم انگلیسی ها و فرانسوی ها و جناب ناپلئون بیایند چند قرنی طول کشید تا اروپا روی یک امپراتوری واقعی را به خود ببیند . معنی امپراتور که واضح است . امپراتریس هم در بیشتر اوقات همسر امپراتور بود و گاهی هم زنی لقب امپراتریس داشت که به طور مستقل حکومت می کرد .
بارون و بارونس :
وجود بارون ها به شخص شاه بستگی داشت . بارون کسی بود که شاه مقدار معینی زمین و ملک به او می بخشید و در ازای آن بارون مالیات های آن ملک را برای شاه جمع می کرد و همیشه درصدی از مالیات ها را هم برای خود نگه می داشت . به خاطر همین همیشه بین بارون های اروپایی و مردم دعوا و اختلاف بر سر مالیات ها وجود داشت . هر چقدر شوالیه ها محبوب بودند بارون ها عموما ً منفور بودند .
مارکی و مارکیز :
وقتی دشمن خارجی حمله می کرد . اولین کسانی که باید خبر دار می شدند همین مارکی ها بودند . پس هر مارکی در واقع یک مرزبان بود که شاه به او وظیفه حفظ و حراست از بخشی از مرز را می داد . البته این لقب در سرزمین های لاتین و انگلوساکسون رایج بود و در سرزمین ها ی ژرمن به مرزبان ها لقب مارگراف می دادند .
دوک و دوشس :
کشورهای اروپایی قرون وسطی شبیه کشورهای فدرال امروزی یا خودمختار ادراه می شدند . مثلا ً شاه فرانسه صرفا ً حاکم پاریس و اطراف آن بود و کل کشور را اداره نمی کرد . ولی مسوولیت داشت حاکم استان های دیگر را معرفی کند . دوک در واقع حاکم یک استان بود که همراه همسرش که دوشس نامیده می شود به دوک نشین می رفت که چیزی مثل استان امروزی بود و از آنجا استان را اداره می کرد . دوک ها بسیار قدرتمند بودند و حتی بسیاری از آنها در سالهای اولیه قرون وسطی از شاهان اروپایی قدرت بیشتری داشتند . البته آن زمان یک لقب بالاتر از دوک بنام آرشیدوک هم وجود داشت که فقط یک رده پایین تر از شاه بود . آرشیدوک ها تاج و یژه ای هم داشتند که اندازه آن کمی کوچکتر از تاج شاهی بود . جالب اینکه این القاب فقط میان دو خانواده ژرمن مرسوم بود . دو خانواده معروف پسبورک و لورن که پایه گذاران امپراتوری مسیحی روم شدند .      

+نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:39توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی
تو این شماره سراغ تاریخ و روسای جمهور کشورها نرفتم !!! در عوض از تکنولوژی جدید براتون حاضر کردم که خوندنش خالی از لطف نیست ...
خداحافظ دستهای رنگی !!!
چند سالی است که از عرضه پرینتر سری Lشرکت Epson می گذرد و در این مدت این شرکت مدل های متنوعی از این سری را به بازار ارائه کرده است . یکی از ویژگی های بارز این مدل که باعث شده ، بیش از پیش این سری از محصولات مورد توجه کاربران قرار بگیرد کیفیت بالای این سری از محصولات بود که به کمک فناوری اختصاصی اپسون بدست آمده بود . اما در این میان ، مسئله ای که بیش از پیش ذهن مدیران و منهدسان شرکت اپسون را در توسعه روز افزون این سری از محصولات مشغول کرده بود ، بحث کارتریج های تقلبی و استفاده از کارتریج های نامرغوب بود که باعث آسیب رساندن به هد و قطعاات پرینتر و کاهش عمر مفید آن می شود . با توه به این موضوع ، در آخرین مدلهای سری L اپسون روند قبلی خود را تغییر داد و 3 مدل پرینتر را به بازار ارائه کرد که به سیستم خاص تامین جوهر خود اپسون مجهز است که برای راحتی کاربر از خرید متعدد جوهر پرینتر و استفاده از جوهرهای قلابی ارائه شده است .
طراحی بدنه :
L800 مانند دیگر محصولات دارای طراحی ساده و در عین حال مناسبی است . با آن که با یک پرینتر چاپ عکس نیمه حرفه ای روبرو هستیم که برای تامین جوهر مورد نیاز خود برای چاپ از یک سیستم خاص که روی بدنه نصب می شود استفاده می کند ، با وجود این ابعاد خوبی دارد و فضای چندان زیادی را از میز کار شما اشغال نمی کند . اپسون در بدنه این محصول از پلاستیک براق و مات استفاده کرده است . پوشش فوقاتی پرینتر از نوع پلاستیک براق با دانه های ریز است که به راحتی اثر انگشت روی آن می ماند و اگر آدم حساسی باشید مجبور هستید بطور مرتب آنرا تمیز کنید . البته اپسون در ساخت بدنه از پوشش پلاستیک مشکی مات استفاده کرده که این موضوع تا حدودی خیال افراد حساس را راحت خواهد کرد . برای دسترسی به سینی خروجی کاغذ و همچنین امکان چاپ روی دیسک های نوری کافی است / درب تعبیه شده در بخش جلویی پرینتر را باز کنید . طراحی درب جلو یی اپسون مانند دیگر محصولات موجود در بازار عمل کرده و کاربر باید با استفاده از نیروی دست و تنها با کشیدن یا فشار دادن ، آنرا باز و بسته کند . سینی خروجی دارای 3 کشوی تعبیه شده داخل یکدیگر است که در صورت نیاز کاربر می تواند با خارج کردن آنها فضای کافی برای قرار گرفتن کاغذهای خروجی ایجاد کند . درست بالای محل نصب سینی خروجی کاغذ هم فضایی تعبیه شده که با نصب سینی خروجی کاغذ در آن بخش می توانید سینی مخصوص چاپ روی دیسک های نوری را روی سینی خروجی کاغذ نصب کنید .
در سمت چپ درب 3 کلید خاکستری به نسبت بزرگ دیده می شود که به ترتیب از راست به چپ برای خاموش و روشن کردن دستگاه ، هشدار اتمام جوهر و انصراف دادن از چاپ و خروج کاغذ از پرینتر استفاده می شود .

+نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:17توسط اصغر محمودی | |

 

عجیب ولی واقعی 
درباره فرانتس لیست ؛ بهترین پیانیست قرن 19 :
روز شمار زندگی فرانتس لیست :
1811 فرانتس در 22 اکتبر متولد شد ؛ پدرش آدام لیست پیانیست و نوازنده ویولون آماتور بود .
1821 در این سال کارل ژرنی فرانتس را به شاگردی پذیرفت
1822-لیست در 11 سالگی نخستین کنسرت خود را اجرا کرد
1831 برای اولین بار آوای ویولن پاگانینی را شنید و تصمیم گرفت مثل او شود
1833 در این سال سمفونی هکتور برلیوز را آماده و اجرا کرد
1835 بهمراه کنت مارس داگو به سوئیس سفر کرد
1847 کار نوازندگی را کنار گذاشت و رهبر ارکستر دوک ویمار شد
1850 نخستین اپرای وگنر را به روی صحنه برد
1853 یکی از طولانی ترین قطعات پیانو را تنظیم کرد
1865 در کمال تعجب وارد کلیسا شد و کشیش شد
1886 در بایروث در گذشت
تا عجیب ولی واقعی دیگر بدرود و همچنین از اینکه محتوای این شماره بلاگ را مشاهده کردید بی نهایت ممنونم . تا شماره بعد خدانگهدارتون...

+نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت19:26توسط اصغر محمودی | |